مرا به باده چه حاجت..

خرده حکایت های من و پسری

مرا به باده چه حاجت..

خرده حکایت های من و پسری

68

به مبدا زمان فکر می کنم و  به چشم هات ؛

همه چیز به چشم های تو ختم می شود. زل می زنم به آن مردمک های سیاه ، می بینم که چیزی در آن ها منفجر می شود و  بعد .. جهان آغاز می شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
مجتبا پنج‌شنبه 25 مرداد 1397 ساعت 01:00

و تو دلیل لازم و کافی برای آغازی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد