مرا به باده چه حاجت..

خرده حکایت های من و پسری

مرا به باده چه حاجت..

خرده حکایت های من و پسری

گزارش یک تحقیق و تفحص

عزیز دل من

فاطینازم

زندگی یک تداوم است. یه مسیر متناوب. بالا دارد و پایین دارد. مثل همین امروز. زندگی مثل امروز است. مثل صبح که نگران و آشفته بودیم, مثل عصر که صحبت کردیم, مثل تدبیر و درایت تو که آرام و شیرین مان کرد. زندگی مثل اتفاقات یک شبانه روز است که میتواند عاشقانه در بستری از درک و همدلی جریان یابد و در آغوش آرام شب پناه گیرد. زندگی تویی که بی انتها دوستت دارم جگرگوشه. 

قربانت-مجتبای کوچکت

60

جلسه ی  خواستگاری خوبی بود، گفتیم و آشنا شدیم و خندیدیم، سلفی هم گرفتیم : دی


+قرار یکی شدن 

59

بعد یک‌‌ روز چشم باز می کنی و می بینی وسط مرداد داغ داغ ، فروردین نشسته روبرویت و دارد شکوفه می ریزد روی دامنت

دوشنبه دوم مرداد ۹۶- تهران پل طبیعت، پارک آب و آتش ، پارک ملت