پسری کلی بالا و پایین کرده و زحمت کشیده تا آخر رفته نشسته توی یکی ازین شرکت های سرمایه گذاری که ایده اش را ثبت کند و کارخانه بزند و بتواند بیاید دست ما را بگیرد و ببرد خانه ی عشق، بخت اگر یار مان باشد تا چند وقت دیگر باید خرده حکایت های من و شوهری را بنویسم :پی
که فدای شما بشم عشق